درد دل های فکر! |
|
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90/10/8 توسط مغشوش نگار
| نظر
تویی که پارچه سبز را بازیچه دستت و گردن توله سگ هایت قرار دادی و خیال کردی که، بی خیال! فکر کردی؛ مردم نمی فهمند که، روی اعتقادی که به رنگ سبز و نوار سبز رنگ دارند مانور بدهیم. مثل اینکه فقط حرف و ضرب المثل تلقی کرده بودی که؛ هر که با آل علی در افتاد، ور افتاد. طومارتان را مثل همان پارچه سبزی که سفت و محکم دور مچ دستت می پیچاندی، خدای علی و آل علی، پیچاند. آنچنان پیچاند که هنوز دارید پیچ می خورید! کی و کجا طومارتان را پیچید؟ 9 دی - خیابان انقلاب نه....نه 9 دی - همه خیابان های ایران 9 دی 9 دی 9 دی...... هر چقدر صدایت بزنم بیشتر به تو- روز خدایی و ولایی- علاقمند می شوم. 9 دی! چه روزی بودی. 9! و دی! هیچ فکرش را می کردید اینقدر جاودانه و زیبا شوید؟ خدا چه منتی سرتان گذاشته است ها!
آری! هان ای دل عبرت بین........ دیدید سوت و کف در عاشورای حسینی چه بلایی سرتان آورد؟ به خیالتان حسین و عباس و علی اکبر و علی اصغر علیهم السلام بیهوده خون دادند؟؟؟؟؟؟ به خیالتان زینب و رقیه علیهما السلام بی جهت اسیری کشیدند و در فراق پدر جان دادند؟؟؟؟؟ در لانه های عنکبوتیتان با هم میگفتید ؛ رژیمی که میگفت هر چه داریم از محرم و صفر است نابودیش نیز در محرم و صفر است. چه اعتماد بنفس کاذبی!!! چه حرف گزافی!!! شما را چه به حرف زدن در مورد نابودی جمهوری اسلامی؟!؟! نکند فکر کردید "خمینی کبیر" مثل شما بیخود و از سر بی عملی و بی اعتقادی حرف میزند؟! دیدید همان محرم و صفر رسوایتان کرد!؟ دیدید عنادتان بالا زد و محرم و صفر خودتان را نابود کرد!؟ دیدید خون ثارالله نقاب تزویر را از بدنه ی فتنه تان برداشت و چهره پلید و منزجر کننده تان را نشان داد!؟
آری! قسم به همین روز شهادت خانم رقیه سلام الله علیها ما هر چه داریم از محرم و صفر است. 9 دی هم با محرم عجین شد. 9 دی هم حسینی شد. 9 دی رقیه ی 3 ساله ی امام حسین علیه السلام بر روی شانه های عموی علمدارش طومارتان را جمع کرد.
کمی حرف دل! در عجبم! تعریفتان از برنامه چیست؟! انتخاب الهه ناز [عناوین آرشیوشده] |